گرچه با مرگ، گل یخ زده راحت شده است
باغ در حسرت گل غرق جراحت شده است
باغبان چهره چروکاند، اگر هیچ نگفت
مرگ در بستر تسلیم گل سرخ شکفت
پیشتر باغ به جز زندگی و سیب نداشت
هیچ کس جرئت ویرانی و آسیب نداشت
سبز در رگ به رگ باغچه جاری شده بود
زرد از فصل شکفتن متواری شده بود
تا گل سرخ شکست و همه مغموم شدند
دوربینهای خطر رو به زمین زووم شدند
مرگ از هر چه لب غنچه و گل بوس گرفت
بعد از آن روز تن باغچه ویروس گرفت
بعد از آن روز درختان زمین غش کردند
زاغها با خبر مرگ شلوغش کردند
برگها زرد شدند و بله دادند به باد
باغ را در تلهی مسئله، دادند به باد
بعد، سرما شد و این مرحله خاکستری است
باغبان توی کمای چه کنم بستری است
نفسی نیست بروید، کمر باغ شکست
کاسه وکوزهی تقدیر سر باغ شکست
نسل از تازگی باغچه کندند، فروغ
اغتشاش علفی نیست بخندند، فروغ
خطر مرگ گل سرخ بزرگ است هنوز
باغچه، پاتوق ویرانی وگرگ است هنوز
عظیم زارع:/ کازرون
برچسب ها : عظیم رازع - غزل ,